بهترین الگوی مدیریت یادگیری برای همیشه

بلاگ

راه زندگی 6

احساسات همواره بخش مهمی در زندگی هستند. اما من می‌خواهم در مورد احساسات ترسناک صحبت کنم. هر موقعیتی در زندگی انتخابی است بین عشق و ترس ما از آینده، از تغییر کردن، از روابط نزدیک و تنها بودن می‌ترسیم. از اینکه کسی احتیاجات ما را بفهمد و از رها کردن گذشته می‌ترسیم. اما در مقابل عشق وجود دارد. عشق در زندگی معجزه می‌کند به خصوص زمانی که عشق به خودمان باشد. منظورم تکبر و غرور نیست بلکه در مورد احترام و قدر دانی نسبت به خودمان صحبت می کنم. وقتی می ترسید در حقیقت به خودتان یادآوری می‌کنید که خودتان را دوست نداشته و اعتماد کافی ندارید و احساس "من به اندازه کافی خوب نیستم" را وارد تصمیم هایتان می‌کنید و در نهایت به چیزی می‌رسید که می‌گویید "این لیاقت من نیست". در واقع مشکلات وجود ندارند و ما آنها را با تفکر من خوب نیستم، ترسمان را می‌سازیم. اما با احساسات منفی چه کار کنیم؟ با عصبانیت؟ غم؟ تنهایی؟ نگرانی؟

 آیا آنها را رها می‌کنیم؟ آیا وادارشان می‌کنیم آنطور که ما می‌خواهیم باشند؟ آیا خودمان را با آنها آزار می‌دهیم؟ جالب است بدانید بسیاری از عقاید و تفکرات منفی ما درباره خودمان واقعیت ندارد و تنها از صحبت‌های دیگران در مورد ما نشات گرفته است.