بلاگ
ابوریحان بیرونی و تعادل، تغییر تدریجی، کاتاستروفیسم و یونیفورمیتاریانیسم
مفاهیمی چون تعادل تدریجی در ناهمواریها، تغییر ناگهانی در شرایط محیطی زمین و تأثیر آنها بر ناهمواریهای زمین و یکسانی عمل در فرایندهای زمینی از دیرباز مورد توجه دانشمندان علوم زمین بوده است. حتی امروزه نیز در این زمینه کتب، مقالات و گردهماییهای علمی برگزار میشود، به طوری که عنوان همایش انجمن بینالمللی ژئومورفولوژیستها که در سال ۲۰۱۵ برگزار شد «تدریجگرایی در برابر تغییرات ناگهانی در تحول چشماندازهای زمین»۳ است (http://www/geomorph.org/mt/mtreg.htm۰۹/۱۲/۹۶۱).
ابوریحان از جمله دانشمندانی است که با مشاهده و تفکر در ناهمواریها به این نکته واقف شده که کوهها و تپهها و دریاها همواره به شکلی که بشر در یک مقطع زمانی (عمر خویش) بدانها مینگرد، یکسان نبودهاند و تحولاتی را به شکل تدریجی یا ناگهانی از سر گذراندهاند:
و چنین است که با گذشت زمان دریا به خشکی و خشکی به دریا تبدیل میشود، و اگر این کار پیش از نبودن مردمان در جهان بوده باشد دانسته نیست و اگر پس از آن بوده باشد، گزارشی از آن بر جای نمانده است. چه، اگر بر خبرها زمان درازی بگذرد، دنباله آن بریده میشود، بهویژه آنکه در پیشامدهایی باشد که خرده خرده (آرام، به کندی۴) در پی یکدیگر آید و جز خواص کسی متوجه آنها نمیشود (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۰).
این امر اشاره به پدیدههای ژئومورفولوژی و زمینشناسی است که در طی زمانهای طولانی اتفاق میافتد و بهصورت کاتاستروف و جز افراد متخصص کسی متوجه این زمان طولانی و حوادث آن نمیشود. همچنین تلقی یونیفورمیتاریانیسم و تکرار پدیدهها در پی تأثیر عامل یکسان و تعمیم یافتهها از نوشته زیر مستفاد میشود، آنجا که در نهایاتالمساکن مینویسد:
ابن عمید در کتابش درباره بنای شهرها نوشته است که: زمینلرزهای در رویان رخ داد که زمان آن چندان دور نیست و چنان شد که دو کوه به هم پیوست و راه بر رودها که از میان آن دو میگذشت بسته شد و از روی هم انباشته شدن آبها دریاچهای پدید آمد. و هر جا که آب گذرگاهی پیدا نکند چنین خواهد شد، همانگونه که دریاچه مرده پر آب (بحرالمیت) از آبهای رود اردن فراهم آمده است.
وی همچنین در باب تغییر و تبدیل تدریجی پدیدهها و اکوسیستمهای بیابانی در نهایات آورده است:
و چنین سنگی را که در میان آن گوشماهی است در بیابان شنی میان جرجان و خوارزم نیز میبینیم. این بیابان در گذشته همچون دریاچهای بوده است [تبدیل دریاچه به بیابان، پلایا]، چه، گذرگاه جیحون یعنی نهر بلخ بر آن بوده و از کنار شهری به نام بلخان میگذشته (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۱).
در طی چند قرن بعد از میلاد، فرض بر این بود که از عمر زمین بیش از چند هزار سال نمیگذرد و مطابق این فرضیات هر پدیده بزرگی چون آتشفشانهای مرتفع یا درههای عمیق را باید دلیل بر وجود یک اتفاق غیرمترقبه زمینشناسی (نظریه کاتاستروفیسم) دانست. این نظریات چنین بیان میکند که پدیدهها بهطور ناگهانی به وجود آمده و به این ترتیب با سن کم زمین مطابقت داشتهاند (در سال ۱۶۵۴ میلادی اسقف اعظم جیمز آشپز براساس انجیل نتیجه گرفت که زمین تقریباً ۶۰۰۰ سال سن دارد و ۴۰۰۴ سال قبل از میلاد مسیح خلق شده است). این افکار تا اواخر قرن هجدهم میلادی همچنان اساس علم زمینشناسی را تشکیل میداد تا اینکه در این زمان مغلوب طرفداران عقیده کسانی شد که معتقدند «پدیدههای سطح زمین در نتیجه اثر طولانی عواملی که امروزه هم در روی زمین باعث تغییرات میشوند به وجود آمده است». این تفکر توسط یک زمینشناس اسکاتلندی به نام جیمز هاتن (۱۷۲۶ ـ ۱۷۹۸ م) چنین بیان داشت که «زمان حال، کلید گذشته است، لذا باید همیشه به این نکته توجه داشت که وقایع زمینشناسی جز در موارد استثنایی همگی بسیار کند و به آرامی در دورههای طولانی به وجود آمدهاند (معیری، ۱۳۸۱: ۳).
مفهوم تغییرات یکنواخت و تدریجی (یونیفورمیتاریانیسم) در اثر علل فیزیکی موجود توسط جیمز هاتن اراهه شده بود و سرانجام به وسیله چالز لایل۵ (۱۸۷۵ ـ ۱۸۱۷) مدافعی قاطع پیدا کرد. چارلز لایل در کتابی تحت عنوان مبانی زمینشناسی که در سال ۱۸۳۰ منتشر شد به دفاع از نظریه «حال، کلید گذشته است» پرداخت (ایچر، ۱۳۶۶).
کوهزایی
استمرار و تناوب پیدایش خشکیها و دریاها بر اثر سیکل فرسایش خشکی و کوهزایی ناشی از چینخوردگی در رسوبات دریایی نیز از نظر بیرونی دور نماندهاند. او با توجهی دقیق به تناوب خشکیها و دریاها و جایگزینی آنها با یکدیگر اشاره میکند و درواقع به تغییر در محیطهای رسوبی دریایی و سپس عمل کوهزایی بر اثر فشار بر رسوبات دریایی دقت داشته است، آنجا که میگوید:
و چنین است که با گذشت زمان، دریا به خشکی و خشکی به دریا تبدیل میشود (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۰).
و هرجا که کوههای ساخته شدهای از اینگونه سنگهای صاف که در سرزمین ما از آنها فراوان است ببینیم، خواهیم دانست که پیدا شدن آنها بر آن گونه است که گفتیم و اینکه سنگها زمانی فرو رفته و زمانی دیگر برآمدهاند (نهایات، ۱۳۵۲: ۱۹ ـ ۱۸).
آن نیز جابهجا میشود و میان سنگینی سوهای مختلف زمین تفاوت پدید میآید و چون زمین، هنگامی که استقرار پیدا میکند (نهایات، ۱۳۵۲: ۱۹).
شاید این نوشته اشاره دارد به پدیده روراندگی یا شاید به زیرروی کنارههای صفحات زمین که پوستههای مختلف زمین رفتارهای خاص خود را دارند «که مرکز ثقل آن مرکز ثقل عالم باشد» یا اشاره به تفاوت مقدار گرانش زمین از جایی به جای دیگر دارد.
و فرو رفتن آب در خاک یا در زمین به سبب وجود شکافها فروتر رود و نیز دانسته است که پارههای خاک در صورتی که همبستگی ناگزیری آنها از میان برود گرد بر گرد مرکز قرار میگیرد و چون چنین شود، آب از هر سو یکسان آن را فرا خواهد گرفت (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۵).
... و پیش از این از نوپدیدی جهان و آنکه ممکن است زمانی که بر آن گذشته کوتاه باشد یا دراز، سخن گفتیم. پس امکان آن هست که این زمان برای یک دوره از دورههای اوج یا پارهای از آن بسنده نبوده باشد، همانگونه که ممکن است برای دورههای فراوان بسنده بوده باشد؛ و در آینده نیز چنین است. و وارد شدن در این امر از راه استدلال ممکن نیست، مگر اینکه اخباری از پیغمبر در اینباره رسیده باشد و ارسطو چه نیکو کرده است که با مشروط سخن گفتن، خود را از همه این ایرادها به دور نگاه داشته است (نهایات، ۱۳۵۲: ۳۱).
تغییر محیطهای جغرافیایی
تأثیرپذیر ناهمواریهای زمین از تفاوت در میزان دریافت انرژی از خورشید، تغییر محیط و تغییرات آب و هوایی، تأثیر انرژی خورشیدی بر تغییرات ناهمواریها و تغییراتی که طی کواترنر اتفاق افتاده است و این نکته بدیع که طبیعت در پی خودتنظیمی است در چند جمله گیرا در آثار ابوریحان میتواند ژئومورفولوژیستهای ایران را به حیرت و تفکر وا دارد که فردی در بیش از هزار سال قبل با وقوف به این امر واقعی و پدیدهها، سطرهایی از نوشتههای خود را بدانها اختصاص دهد! به این جملات پر مغز و تفکربرانگیز دقت کنید:
و چنین است که گرمسیرها سردسیر میشود و سردسیرها گرمسیر (نهایات، ۱۳۵۲: ۱۹).
و به سرزمین مصر، چنانکه ارسطوطالیس در کتاب آثار علوی خود گفته است، آب نیل گسترده بود و این سرزمین صورت دریاچه داشت، سپس آب نیل پس نشست و رفته رفته سرزمینهایی که از آب بیرون ماند خشک شد و مردمان در آنها جایگزین شدند و همه مصر شهرها و مردمان پر کردند، هرچند که اکنون از آثار آبادی آن آگاهی ندارند (بیاطلاعی مردم عامی از تغییرات محیطی و تغییر وسعت دریاچهها و تبدیل دریاچه به رود؟) (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۳).
برآمده بودن خشکیهای زمین از آب، خاک و هوا را در کنار یکدیگر نهاده است و آب آماده آمیختن و پیوستن است و اگر گرمی نبود چنین چیزی شدنی نبود (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۶).
«بلکه این حرکت دارای وقتها و دورههای متفاوت باشد؛ چه، طبیعت خسته میشود و آنچه به طبع صورت میگیرد نیازمند آسایش است» (نهایات، ۱۳۵۲: ۲۶).
و اگر بخواهیم بر موازین طبیعی در اینباره سخن بگوییم، باید در اندیشه خود، کوهها و دریاها را از روی زمین براندازیم تا آنکه متأثر شدن ناحیههای گوناگون با دور و نزدیک شدن خورشید نسبت به سمتالرأسهای آنها صورت طبیعی و منتظم پیدا کند (نهایات، ۱۳۵۲: ۳۱).

